بدون شرح  

ارسال شده توسط SiR


This entry was posted on سه‌شنبه, مهر ۱۶, ۱۳۸۷ and is filed under . You can leave a response and follow any responses to this entry through the اشتراک در: نظرات پیام (Atom) .

4 فریاد تو

ناشناس  

دوست من دست شما درد نکنه . ممنون . ما رو حسابی خجالت دادی. کاش میشد که دور هم بودیم و در آزادی کامل یه جشن مهرگان توپ بر پا می کردیم. تولد من که زیاد مهم نیست.

پاینده باشی

درود
جناب آقای سر
احوال شما؟

یاد یه شعری از سرور و سالار شاعران دوزخ حضرت خیام افتادم که فرمودند:

در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش!؟