دور مرز پرگهر سگ بسته اند
در وطن شام و سحر سگ بستهاند
توی هر کوی و گذر سگ بستهاند
از خلیج فارس این سگ مذهبان
تا خود بحرخزر سگ بستهاند
پاچهای در مملکت سالم نماند
بسکه در این بوم و بر سگ بستهاند
گر بخواهی از وطن خارج شوی
دور مرز پر گهر سگ بستهاند
هموطن وارد بشو با احتیاط
چون همه جا پشت در سگ بستهاند
تا که هر فکری نیاید در سرت
بهر تو اطراف سر، سگ بستهاند
تا که هر شوری نیفتد در تنات
دور و اطراف کمر سگ بستهاند
بهر تو توی اتاق خواب تو
طاقبازی یا دمر سگ بسته اند
تا کسی وارد نگردد سر زده
بر در علم و هنر سگ بستهاند
تا بسازند امتی بی درک و فهم
بهر هر صاحبنظر سگ بستهاند
بهر شاعر بهر ناشر بابت
قصد چاپ هر اثر سگ بستهاند
باب سانسور و برای اختناق
گاه توی یک خبر سگ بسته اند
با الفبا کرد باید احتیاط
چونکه در زیر و زبر سگ بستهاند
تا مبادا کام توشیرین شود
در صف قند و شکر سگ بسته اند
شرعی و عرفی، سیاسی، عاطفی
بهر تو از هر نظر سگ بستهاند
سگ چه سگ هائی همه خونریز و هار
از نژاد معتبر سگ بسته اند
سگ نه با آن پوزه و دندان و دم
بلکه در شکل بشر سگ بسته اند
سگ برای ظلم و بیداد آمده
پس به شکل آدمیزاد آمده
هادی خرسندی
This entry was posted
on پنجشنبه, تیر ۱۳, ۱۳۸۷
and is filed under
اسیر,
ایران,
این روزها,
شعر,
طنز,
ظلم
.
You can leave a response
and follow any responses to this entry through the
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
.
2 فریاد تو